پاييز
به ريتم ريزش برگ و
صدای خش خش مرگ
می خندم و به رقص تند دانه های سرد تگرگ
شاخه ی خشک درخت
اشاره کرده به پايين به کپه ای از برگ
که به کوری چشم حسود
اسفند دود می کنند...
و دست لخت درخت
برای دادن عیدی به بچه ها باز است...
آنطرف تر انگار
صدای گريه ی طفلی به گوش می آيد
و غنچه ای زيبا
کنار آجر لق حياط روئيده....
پاييز ۸۶
+ نوشته شده در شنبه پانزدهم تیر ۱۳۸۷ ساعت 19:58 توسط محمدباقر برقعی مدرس
|