خواب دیدم تعجب کرده ام!

چشمانم باز

ابرو ها بالا

دهان نیم بسته

لبانم قرمز

و زبانم بیرون افتاده بود...

خواب دیدم

آلوچه کیلویی سه هزار تومان است

زالزالک سیری هزار

و سیگار بسته ای دو هزار...

خواب دیدم زالزالک می خوردم

با یک نخ سیگار ...

آخر از آلوچه ارزانتر بود

هسته زالزالک

توی گلویم پرید

نفسم برید...

و روحم از خواب پرید...

خواب می بینم

کف آسفالت خیابان افتاده ام

و تعجب می کنم...

 ............................................. 
 
برای آن همه شعر های سوخته
چقدر پول می دهی ؟!
برای چشم های خسته ای که تا ابد
نگاه کهنه ی دل شکسته را به جاده دوخته
چقدر پول می دهی ؟!
صدای بوق های ممتدی به گوش می رسند
چراغ ها تو را صدا می زنند
برای خوردن کمی بستنی و آلبالو
چقدر طول می دهی ؟!
.............................................
 دیگر صورتت را به یاد نمی آورم
می خواهم عکست را نقاشی کنم
آخر دیگر تو را نمی بینم
حتی اگر در کنارم نشسته باشی
در تاکسی
کیفم را کنارم می گذارم
بین مان
مثل غریبه ها
عکست را نقاشی کردم
اما تو نبودی
صورتکی بود که موهایش شبیه تو بود
شاید دیگر تو را به یاد نمی آورم...